جدول جو
جدول جو

معنی قره خضر - جستجوی لغت در جدول جو

قره خضر
(قَ رَ خُ جَ)
دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه در 44 هزارگزی جنوب باختری مراغه و یک هزارگزی خاورشوسۀ مراغه به میاندوآب. موقع جغرافیایی آن جلگه ومعتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 327 تن. آب آن از رود خانه لیلان و قنات و محصول آن غلات، چغندر، کشمش، نخود. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قره کهر
تصویر قره کهر
اسبی که به رنگ قهوه ای سیر باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قبه خضرا
تصویر قبه خضرا
کنایه از آسمان، چرخ اخضر، طاق لاجوردی، طاق ازرق، طاق خضرا، چرخ آبنوس، چرخ دوّار، طاس افلاک، رواق چرخ، گنبد کبود، چرخ بلند، چرخ گردان، دریای اخضر، چتر کحلی، کلّۀ نیلوفری، رواق نیلگون، طاق فیروزه، سقف لاجورد، طارم فیروزه، چرخ چنبری، چرخ دوّار، چرخ خضرا، طاس نگون، طاق طارم، چرخ نیلوفری، چرخ کبود، چرخ بلند، رواق فلک، گنبد طارونی، چرخ اخضر، چرخ چنبری، چادر لاجوردی، چرخ نیلوفری، سقف مینا، چتر مینا، قلزم نگون، چرخ مقوّس، تشت غربالی، چرخ دولابی، طارم اطلس، طاق نیلوفری، طاق کحلی، چرخ روان، خرگاه سبز، طارم اخضر، خرگاه مینا، گنبد لاجوردی، چرخ آبنوس، طاق مقرنس، طارم نیلگون، چرخ مینا، چرخ کبود، چتر آبگون، چرخ مینا، خرگاه گردان، کلّۀ خضرا، رواق زبرجد، چرخ خضرا، طاس آبگون، طاق مینا، چرخ مقوّس، چرخ گردان، چرخ روان، پردۀ نیلگون، چرخ دولابی، رواق کبود
فرهنگ فارسی عمید
(قَ رَ لَ)
نام یکی از دهستانهای دوگانه بخش میاندوآب شهرستان مراغه در قسمت جنوب خاوری بخش. ازشمال و خاور به دهستان چهاردولی و بخش شاهین دژ، از جنوب و باختر به بخش بوکان از شهرستان مهاباد. موقع طبیعی دهستان کوهستانی و هوای آن معتدل و در بعضی ازقرا امراض مالاریایی میباشد. آب قرا از زرینه رود و چشمه سارها تأمین میگردد. محصولات عمده آن غلات و توتون و محصول دامی است. ساکنین دهستان به زراعت و گله داری اشتغال دارند و صنایع دستی زنان جاجیم بافی و گلیم بافی است. راههای دهستان قره لر تمام مالرو و پیاده رواست. دهستان قره لر از 18 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و نفوس آن در حدود 3130 نفر است. مرکز دهستان قریۀ داشکسن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
یکی از ناحیه های ارومیه است مشتمل بر هفده ده. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 177)
یکی از بلوکات مهاباد. (جغرافیای غرب ایران ص 67)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو تَ / تِ)
در تداول عوام، سرخور. کودک شوم و ناخجسته که شآمت او سبب مرگ کسان او شود. کودک شوم که زادن او موجب مردن پدر یا مادر یا هردو شود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان قلعه دره سی بخش حومه شهرستان ماکو در 7 هزارگزی جنوب باختری ماکو و 3 هزارگزی جنوب شوسۀ قلعه جوق به ماکو. موقع جغرافیایی آن دره، کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 390 تن. آب آن از رود خانه زنگمار و محصول آن غلات، حبوبات، زردآلو. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَرَ بَ)
دهی از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 50 هزارگزی خاوری الیگودرز و کنار راه مالرو فرسش به فهره است. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات، لبنیات، تریاک، چغندرقند، پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری میباشد. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ خَ زَ)
نام درختچه ای است جنگلی. رجوع شود به جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 279
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ سُ)
دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آقاج شهرستان مراغه واقع در 22 هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 50هزارگزی جنوب شوسۀ مراغه به میانه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنه 43 تن. آب آن از چشمه و رود خانه قنیرجه و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و فرش بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَرَ)
دهی از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع در 12000 گزی باختر کلاله. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنه 160 تن. آب آن از رود خانه گرگان و محصول آن غلات، صیفی، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و نمدمالی است. راه مالرو دارد. جنگلهای اطراف آن قرقاول زیاد دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ عُو رَ)
دهی از دهستان گوی آغاج بخش شاهین دژ شهرستان مراغه واقع در 45 هزارگزی جنوب خاوری شاهین دژ و 6 هزارگزی جنوب راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل سالم است. سکنۀ آن 344 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و بادام و کرچک. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قُرْ رَ تُ عُ مَ رِلْ لُ)
دهی از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع در 36000 هزارگزی شمال خاوری کلاله. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 250 تن. آب آن از رود خانه زاو و قودنه و محصول آن غلات، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان مختصر پارچه بافی و ابریشم بافی و نمدمالی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ چِ مِ)
دهی از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 37 هزارگزی جنوب باختری سقز و 6 هزارگزی خاور شوسۀ سقزبه بانه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 250 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، حبوبات، توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
ترکی تاغ ترکی از گیاهان گیاهی است از تیره اسفنجیان که بصورت درختچه می باشد و در صحاری شمال خراسان و ترکستان روسیه و چین بفراوانی می روید و در حقیقت یکی از گونه های گیاه تاغ است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کره خر
تصویر کره خر
بچه خر خربچه
فرهنگ لغت هوشیار
خرنر (درشت هیکل)، مرددرشت هیکل وبی فرهنگ: گربودنره خراندروی رود آن رحم وان روده هاویران شود. (مولوی فرنظا) گفت کای دب جهول نره خر چندلاف آدمی وکروفرک (بهار 219: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره کهر
تصویر قره کهر
سیاکهر اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نره خر
تصویر نره خر
((~ خَ))
خر نر، مجازاً مرد درشت هیکل بی فرهنگ
فرهنگ فارسی معین
پرخور
فرهنگ گویش مازندرانی